13+1 فیلم بزرگ از 13+1 کارگردان بزرگ.....(فیلم اول:راننده تاکسی)

فیلم اول:راننده تاکسی

نام کارگردان:مارتین اسکورسیزی

فیلمنامه نویس:پل شرایدر

خصوصیات اصلی کارگردان:

استاد مسلم فیلمسازی..مردی که تاریخ سینمای آمریکا رو حفظه..

وقتی به بازیگری گیر بده دیگه ول نمیکنه...سابقا رابرت دنیرو.و جوپشی..حاضرا لئوناردو دی کاپریو...67 ساله...خستگی ناپذیر..و معروف به اسکار نگیر!(تو این همه شاهکاری که ساخته 1 دونه اسکار گرفته واسه یکی از بیخود ترین فیلماش!بهش اسکار دادن عقده ای نشه..!!هر چند که ایشون بدون جایزه هم بهترین کارگردان تاریخ سینما هستند!)عینکش هم خوشگله...در کارنامه درخشانش همه جور سبک فیلمی پیدا میشه....استاد با شاتر آیلند نشون داد میتونه فیلم سورئال و معمایی بسازه...با هوانورد نشون داد می تونه فیلم زندگی نامه ای بسازه..با سلطان کمدی نشون داد کمدی هم می تونه بسازه....با تنگه وحشت نشون داد میتونه فیلم ترسناک بسازه...با گاو خشمین صعود و افول یک قهرمان رو نشان داد...با رفقای خوب یک فیلم گنگستری-مافیایی عالی ساخت...و کلا استادند ایشون.... 

    خلاصه یک خطی داستان:

تراویس بیکل... مرد تنهای خداوند......راننده تاکسی که به جامعه و اوضاع آن معترض است..می خواهد انتقام بگیرد...از چه کسی؟از دنیا وآدم هایش....

بازی گران چه کرده اند؟:

رابرت دنیرو:یکی از بهترین نقش آفرینی های تمام عمرش در اوج جوانی..با اون آرایش موهاک کله اش واقعا به یک یاغی تبدیل شده بود...با راننده تاکسی خودش رو به سینمای دنیا نشون داد...و اسکاری که حقش بود رو نگرفت...

جودی فاستر:انقدر کوچولو بوده!!!!!می گویند برای در آوردن نقشش 4 ساعت با روانکاوی سر و کله زده تا ثابت که آن قدر آدم نرمالی هست که بتونه این نقشو بازی کنه...

هاروی کایتل:خیلی خوب و تاثیر گذار و کوتاه..مثل همیشه...از بازیگران محبوب تارانتینو هم هست!!

نظر اینجانب:

به جای اینکه چندین فیلم را ببینید...راننده تاکسی را چندین بار ببینید..کوبنده و به شدت تاثیر کذار ویکی از بهترین فیلم های تاریخ سینما..از نظر من....البته جزو 10 فیلم محبوب تارانتینو هم هست...پس دیگه چه بهتر!.

چرا راننده تاکسی یک شاهکاره؟

:با وجود سادگی داستان.....با وجود سادگی فیلم....با وجود سادگی فضا ها....بی نظیر ترین بازی ها...بی نظیر ترین اتفاق ها....و بی نظیر ترین سکانس ها را مشاهده می کنید و اونم برمیگرده به استادی اسکورسیزی..به راحتی فساد و فحشا رو توجامعه آمریکا نشون میده....البته فیلم بسیار خشن می باشد و خون رو به وضوح در این فیلم مشاهده خواهید کرد...... موزیک فوق العاده برنارد هرمن. هم فیلم رو دیدنی تر کرده......

دیالوگ های فراموش نشدنی:

تنهایی همه زندگی دنبال ام بوده...همه جا...در فروشگاه ها...اتومبیل ها...پیاده رو ها...مغازه ها..همه جا...گریزی نیست...من مرد تنهای خدا هستم...

روز ها می آند و می روند...تمامی ندارند...تمام چیزی که زندگی به من نیاز داشت مقصدی بود و جایی که بخواهد به آنجا برسد

یکی باید این شهرو بگیره بندازه تو چاه توالت و اون سیفون کوفتی رو هم بکشه....

 چی فکر میکردیم و چی شد!!!:

جف بریجز در ابتدا برای نقش تراویس بیکل به جای رابرت دنیرو در نظر گرفته شده بود!(و همون بهتر هم که نشد!)

نقشی که برای هاروی کایتل در نظر گرفته شده بود را قرار بود یک سیاه پوست بازیکند اما اسکورسیزی ترسید که انگ نژاد پرستی به فیلمش بخورد پس این کار را نکرد....البته در صحنه هایی از فیلم می شود فهمید که تراورس بیکل(دنیرو) نژاد پرست است..

جالب است بدانید که:

آرایش موهاک دنیرو در فیلم واقعی نبود...چهره پرداز فیلم پوسته طاسی روی سر دنیرو کشید و موی وسط سر را که از موی اسب ساخته شده بود با چسپ به آن چسباند..

آرایش موهاک را یکی از سیاهی لشگر های فیلم به اسگورسیزی پیشنهاد کرده بود..این آرایش در جنگ ویتنام مخصوص ماموران گارد ویژه هنگامی که می خواهند ماموریت کشت و کشتار را انجام بدهند بوده است...

دنیرو برای آمناده کردن خود یک ماه در نیویورک تاکسی راند...و ضمنا درباره بیماری های روحی مطالعه و بررسی کرد..:

خود مارتین اسکورسیزی هم در فیلم نقش کوتاهی دارد...نقش مسافری که زنش او را ول کرده و حالا با یک سیاه پوست است...و حالا به زنش حسودی می کند و می خواهد انتقام بگیرد..در همین صحنه حرف های نژاد پرستانه زیادی را می شنویم!!

سکانس های فراموش نشدنی:

سکانس رابرت دنیرو در برابر آیینه با اون جمله معروف "داری با من حرف می زنی؟!"(که می گویند کل سکانس رو بداهه بازی کرده!)

سکانسی که یکی از نمونه های آزاد دهنده ناتوانی تراویس بیکل برای ارتباط با دیگران است..نخستین ملاقاتش با بتسی...در سینما..و اتفاقاتی که بعد از سینما می افتد...این سکانس شاهکاره...فقط به دنیرو دقت کنید....

سکانسی که باید بیشتر به آن دقت کنید:

در فیلم سکانسی هست که کاملا نژاد پرستی تراویس را نشان می دهد...تراویس به بقالی رفته و در آن جا سیاه پوست معتاد مستی به قصد دزدی آمده...تراورس در جا به سیاه پوست شلیک می کند...مسئله شلیک کردن نیست..مسئله نگاهی است که در چشمان تراویس است...نگاهی با تحقیر(یک بار دیگر با دقت نگاه کنید!)

شاه فیلم های دیگر این کارگردان:

رفقای خوب..گاو خشمگین...تنگه وحشت ...کازینو(این 4 فیلم با همکاری دنیرو در نقش اول)...دار و دستنه نیویورکی ها و شاتر آیلند..(با همکاری دی کاپریو)

جویز فیلم:

نامزد اسکار برای بهترین فیلم و بهترین بازیگر مرد و بهرتین بازگر زن نقش دوم و بهترین موسیقی که هیج کدوم رو دریافت نکرد!! و به جاش فیلم ضعیف و متوسط راکی! جایزه اسکار رو گرفت!اما به جاش جایزه بهرتین فیلم از جشنواره کن رو گرفت و نشون داد که واقعا آکادمی اسکار هیچی حالیش نیست...!

کار های آینده اسکور سیزی:

استاد می خواد یه فیلم راجع به زندگی فرانک سیناترا بسازه و نقش سیناترا هم قراره بده به آل پاچینوی دوست د اشتنی خودمون..تازه در خبر ها آمده رابرت دنیرو هم تو فیلم هست!!!...چه شاهکاری میشه همکاری آل و رابرت و مارتین!

آخرین کلام:

اگه این فیلمو ندیدید که همین الان....یعنی همین الان(هر ساعتی بود) برید از یک نفر تهیه کنید یا بخرید ...بالاخره ببینید..اگر هم دیدید...3 بار دیدید...10 بار دیدید...20 بار دیدید.43 بار دیدید..یک بار دیگر ببینید...یک بار دیگر...تا ظرافت این فیلم رو درک کنید...من خودمم شخصا هر وقت بیکار میشم ...یا مخمصه رومیبینم...یا راننده تاکسیو...

***********************************************************************

فیلم دو هفته آینده:حرامزاده های لعنتی...از دیوانه بزرگ سینما.......کویینتین تارانتینو

هفته آینده:قسمت ششم دیوانه ها!

پ.ن:در نظرات هفته پیش اکثر آرا تارانتینو بود...بعد برتون...پای افرادی چون کوبریک و اسپیلبرگ و برتولوچی .و دیوید لینچ و کریستوفر نولان هم اومد وسط!!!....تا اینکه کولی عزیز به مارتین اسکورسیزی کبیر و فیلم جاودانه اش راننده تاکسی اشاره کرد....ممنون از کولی عزیز...

ایشان برنده یک دستگاه آب تصفیه کن (البته عکسش) خواهند شد....

.

 

دیوانه ها..!قسمت پنجم...نویسنده و کارگران و تهییه کننده و تدوین و جلوه های  ویژه و صدا بردار:آژیدهاک

-الو؟

-الو...سلام..

-سلام محمود جون..خوبی؟!کجایی؟!؟چه خبرا زنگ نمی زنی به ما؟!

-به به به!داش حمید گل..آقا شرمنده...هفته پیش رفتیم مسافرت جاتون خالی...

-مجردی؟!

-آره..البته اسفندیار اینا هم بودن...

-پس خوش گذشته...

-ای بدی نبود...

-حالا کجا رفتید؟!

-رفتیم به یه جزیره کوچیک تو غرب آفریقا...

-اسمش چبه؟!

-انگلیس..

-جانم؟!؟

-انگلیس..

-ادیونه خونه...انگلیس که جزیره نیست...قاره است..

-نه خره... رفتیم قاره آفریقا....دیوار چین ودیدم...بعد رفتیم غربش انگلیس.آخرشم رفتیم سازمان ملل..البته راهمون ندادن...

-جغرافیات خیلی ضعیفه ها!

-نه خیر ...اتفاقا خیلی هم قویه...یادمه هر وقت می خواستیم بریم اصفهان...بابام می اومد از من می پرسید از کدوم جاده بریم که بهتر برسیم..منم همیشه می گفتم از چالوس بزیم خوش آب و هواس...

-ابله زاده از چالوس می رفتید اصفهان؟!؟!؟

-آره...

-آخه مگه...ولش کن...میگم راستی شما مگه اصفهانید؟!

-نه..من اهل سمنانم...

-روزگارم بد نیست...

-ای بابا...خوش به حالت..روز گار ما که خرابه..

-جرا؟!

-هیجی...دیگه...هی خانم بچه ها میگن دستگاه تصفیه آب بخر..از بس نیترات خوردیم سرطان می گیریم می میریم..

-مگه شما نیترات می خورید..

به..مثل اینکه تو باغ نیستی ها!

-نه من الان تو دست شوییم...

-مرتیکه خجالت نمی کشی...رفتی دستشویی به من زنگ میزنی؟!

-نه اتفاقا اومدم دستشویی یاد تو افتادم...گفتم یه زنگ بهت بزنم..

-نیست که خیلی کم همدیگر رو میبینیم...هر روز. و هر شب..

-چی داری میگی؟!؟من کی تو رو هر روز و هر شب میبینم؟!

-مگه تو الان دیونه خونه شماره 5نیستی؟!

-جرا...

-مگه اتاق 13 نیستی؟!

-چرا..ولی تو از کجا مدیونی؟

-خب کودن زاده..من اتاق 12 ام..

-ا؟!رضا تویی؟!؟!

-آره دیگه پس می خواستی کی باشه...

-دیدم صدات شبیه محمود نبود ها...از محمود خبر ندرای؟!

-نه گفته آخر شهریور می خوام برم مذاکره کنم...به صورت آزاد.مرد و مردونه....

-نه بابا..اون محمود نه..این محمود خودمون...

-مگه همونیو نمی گی که اتاق1388 ه؟!

-آره...

خب اون همونه دیگه...

 

این گفت و گو همین جا در همین مکان به پایان می رسد...امیدوارم به عمق مطلب پی برده باشید!

پ.ن:از هفته آینده منتظر بخش جدید 13+1 فیلم بزرگ از 13+1 کارگردان بزرگ باشید...قصدم نقد یا معرفی تخصصی فیلم ها نیست...زیرا من نه منتقدم نه معرف...بلکه قصدم معرفی کوتاه و سریع فیلم و کارگردان و سبک کاری کارگردن و خصوصیاتشه..و خودتون هم میدونید انتخاب 13+1 کارگدران در دنیای بزرگ سینما کار بسیار سختی است..اما من مردتنهای شبم!!!!(راستی کسی از مرد تنهای شب خبر نداره؟!؟!)!..

درضمن گفت و گوی دیوانه ها هم به اتمام نمی رسد....ونگران نباشید....ودر بینابین معرفی فیلمها به دیوانه ها هم می پردازیم...

مسابقه هفته:فیلم و کارگردان هفته بعد را حدس بزنید و یک دستگاه آب تصفیه کن رنگی جایزه بگیرید!!!

تا برنامه آینده..دیوانه باشید و پاینده!

دیوانه ها!قسمت چهارم!!!...نویسنده و کارگردان و تهییه کننده و  تدوین و جلوه های ویژه!!!!:آژیدهاک

-الو؟!

-الو؟!

-سلام..حمید جون...میگم برق شما هم رفته؟!؟!

-آره...نمی دونی چی شده؟!؟

-نه.....خبر ندارم ...ای بابا اعصابمونو خورد کردنها...!

-چرا؟!؟!

-بابا الان سالوادور داره....

-سالداوور خر کیه؟!؟!عطا رو بچسب...زیر ۸!

-عطا خر کیه؟!دانیال حکیمی.....فاصله ها!

-فاصله ها خر کیه؟!۹۰ رو بچسب!عادل!!

-۹۰ خر کیه؟!اخبار ساعت ۱۲ شب از شتکه تهران....!

-اخبار خر کیه؟!سرود ملی جمهوری اسلامی ایران....

-میگم بعد از سرود تلویزیون چی نشون میده راستی؟!

-نمیدونم....ما تلویزیون نگاه نمی کنیم...!

-آره معلومه....

-چی معلومه؟!

-که تلویزیون نگاه نمی کنید....

-بلی...

-بلی...

-بلی...

-بلی....

-میگم کلا دیگه چه خبر...؟!

-هیچی...

-هیچی هیچی؟!

-هیجی هیجی....

-یعنی حتی نفهمیدی استاد محمد نوری استاد آواز ایران فوت کرد؟!

-نه...

-یعنی حتی نفهمیدی احمدی نژاد گفت ما آخر شهریور با آقای اوباما مذاکره می کنیم..به صورت آزاد..؟!

-نه!

-یعنی حتی نفهمیدی شاهین نجفی میگه تو خود دردی...دکتراتم سرکاری؟!؟!

-نه!

-یعنی حتی نفهمیدی  یه یارو اومد تو تلویزیون گفت برق درمنطقه سعادت آباد به این دلیل رفت چون سارقی حرفه ای ۵ کیلومتر کابل برق را دزدید!!!!!!

-چرا اینو شنیدم!!!میگم آسونه ها!

-چی!!

-دزدی تو مملکت ما...

-آره پس چی!مجسمه....کابل برق...سرمربی تیم ملی...پروژکتور ورزشگاه آزادی....صندوق را....نه ببخشید این یکی نه!!

-میگم فردا بیا بریم برج میلادو بزنیم...

-میدون آزادی...

-میدون ونک

-ولی عصر..

-پارک دانشجو

-تئاتر شهر..

-هر شب ساعت ۱۹...تئاتر گل...

-کاری از یاسر خاسب..

-رفتی؟!

-کجا!؟!

-تئاتر گل...؟!

-نه ولی تعریفشو زیاد شنیدم...میگم کاری نداری بریم دیگه؟!

-نه فقط یه جک بگم....خیلی مربوطه به این صحنه!

-بگو...

-به یارو میگن اگه ادیسون برقو اختراع نمی کرد چی میشد؟!!میگه هیچی!یکی دیگه اختراع می کرد!!!!!!

-مرتیکه بی مزه (....) بی (.....)!!!!

این دفعه این گفت و گو ادامه ندارد و همین جا به اتمام می رسد!!!

 

پ.ن۱:در گذشت استاد محمد نوری را به هواداران ایشان تسلیت و به روح بزرگ ایشان برای آزادی از این مملکت تبریک می گوییم!!!

پ.ن۲:به زودی در همین وب...در همین مکان...منتظر ۱۴ فیلبم از ۱۴ کارگردان بزرگ از دید اینجانب باشید!!!

با تشکر..دیوانه باشید!!و پاینده!

 

دیوانه ها!......قسمت سوم.....نویسنده و کارگردان و تهییه کننده و تدوین:آژیدهاک



-الو؟!
-الو سلام داش رضا...کجایی...خوبی؟!
-مرسی حمید جون....خیلی می خوامت...
-من بیشتر..
-من فداتم داداش..
-دیوونتم رفیق..
-مخلصتم...
-چاکرتم...
چیپستیم داداش...
-سیب زمینیتیم..
-نه من سیب زمینی دوست ندارم..
-چرا؟!
-خیلی بیخوده...اصلا مزخرفه...اصلا هر کی سیب زمینی دوست داره بدم میاد...
-کی مثلا؟!
-داداش....کلی گفتم...
نه منظورت زن من بود؟!دیگه آره؟!؟!
-زن تو؟!؟!من چیکار زن تو دارم؟!
-زن من عاشق سیب زمینیه...از نوع سرخ کردش...
-نه..داداش..من منظورم زن تو نبو.....واسیسا ببینم مگه تو زن داری اصلا؟!؟
-نه!
-پس چی میگی؟!
-خب ندارم..ولی در آینده که زن می گیرم...
-آهان...بعد اتفاقا هم سیب زمینی دوست داره؟!آره؟!
-آره...
-بابا پیش گویی...بابا 8 پا...
-8 پا خودتی....من 2 تا پا دارم..
-نه دیونه خونه!واسه اون نگفتم...راستی بلاگفا رو فهمیدی؟!
-نه....چی شده؟!بازم فیل ها اومدن .اشتباهی تر زدن؟!..
-نه بابا....به علت تعمیرات دقایقی تعطیل بود...
-خب مگه چبه؟!
-آخه چند دقیقه نبود...1 روز و نیم بود......
-خب میشه تقریبا 1520 دقیقه....
-1520 دقیقه؟!میشه چند دقیقه؟!؟یه سیزن لاست میشه دید.!..
-بیشتر..
-میشه 12 تا و نصفی فیلم دید..!.
-بیشتر...
-میشه 27 تا بازی فوتبال دید!.
-بیشتر..
-شما غیر از بیشتر چیز دیگه ای بلد نیستی بگی؟!
-کی احمدی نژاد؟!
-نه ترو خدا...نرو تو قسمت اول...
-نه الان ما در حال نقل و انتقال در زمان هستیم...مگه نه نادر شاه افشار؟!
-هان؟!باز لاست دیدی جوگیر شدی؟!میگم امروز حالت خوبه؟!
-نه اتفاقا...الان دکترم اومد گفت خفه شو....قرصامم بهم داد خوردم....
-مگه داشتی چی کار میکردی>؟؟
-داشتم سر دیوار داد می زدم...چون خورد تو سرم!سرمو شکوند...البته خودشم شکست...
-جدی؟!الان کجایی؟!
-دیونه خونه شماره 5..
-جدی؟!منم اونجام...خب...اتاق چندی؟!
-12
-ابله زاده!من اتاق بغلیتم...
-جدی؟!
-دیدم دیوار اتاقم ریخت....پس اون کله کچله کله تو بود اومد تو اتاقم؟!
-آره
- ها ها!!منم با دریل کلته سوراخ کردم!!!
-ها ها ها!خیلی باحالی...خیلی وقت بود می خواستم تو کله ام یه روزنه ای به بیرون!ایجاد کنم..
-قابل نداره..با دستمزدش میهش 25300 تومان..چون شمایی همون 25000 بده...
-چه خبره؟!؟!؟!خوبه تخریب کردی..اگه می ساختی چقد میشد؟!
-همینه که هست..تازه شانس اوردی تورم 6 % افزایش یافته...یارانه هم هنوز برنداشتن...وگرنه بهت می گفتم..
-آقا حالا 20000 تومان بده مشتری شیم...من جاهای دیگه هم دارم که می خوام سوراخ بشن ها!مثلا ..
-ای بابا...چون شمایی 20000 تومان بده...
-ترو خدا میبینی؟!؟!با این 20000 تومان می تونستم 2باره برم کالیگولا...
-کجا؟!؟!
-کالیگولا؟!
-کجا هس؟!خوش آب و هواست؟زنونه مردونه جداس؟قلیونم میشه کشید؟!
-احمق زاده!اسم تئاتره...
-تئاتر کجاس؟!
-تئاتر مکان مقدسی است که در آن عده ای آدم بیکار جمع می شوند...و هر شب یک کار را تکرار میکنند..بعضی وقت ها هم 2 ماه یک کار را تکرار می کنند...و نمی دانم چرا خسته نمی شوند...بعد به ما میگن دیونه....تازه پولی که در نمی ارند هیچی!معروف هم نمی شوند..تازه ممکن هم هست به سلامتی شان ضربه بخورد....و مشکل پیدا کنند....مشکل مغزی(در پ.ن بیشتر بخوانید!!!)
-چالبه ها!بریم؟!
-کجا؟!تئاتر؟!
-نه کالیگولا..
-جفتش یکیه دیگه..دیوانه زاده...
-نه فرق داره...ببین..
.
-
-و این گفت و گو همچنان ادامه دارد...
پ.ن:با خبر شدیم که استاد بهزاد فراهانی از پیشکسوتان تئاتر ایران به دلیل عارضه مغزی بستری شده...و برای معالجه به فرانسه راهی شدند.و پس از 20 روز معالجه به تهران بازگشتند. و اینک هم در حال تهیه و ساخت تئاتر جدید خود هستند...امیدواریم همیشه و هر جا هستند سلامت و سرحال باشند...
تا برنامه آینده....دیوانه باشید و پاینده!.
.